

معمولا وقتی صحبت از فروش به میان می آید در نظر همه این چنین تجسم می یابد که یک جنس یا محصولی وجود دارد که فردی می خواهد آنرا بر اساس قیمتی مشخص به فرد دیگری ارائه دهد و پولی دریافت نماید و این فرد فروشنده نامیده می شود.
اما اگر کمی دقیقتر به مساله نگاه کنیم متوجه می شویم که همه ما هر لحظه و هر دقیقه در حال فروش هستیم به طور مثال فرض کنید دوست شما می خواهد پیشنهادی به شما بدهد هر چند پیشنهادی ساده مانند رفتن به یک ناهار دوستانه در این حال دوستتان در حال فروش پیشنهادش به شما می باشد و نحوه بیان او ، استفاده از کلمات مناسب و حتی زمان گفتن این پیشنهاد بسیار مهم می باشد تا اثر گذاری لازم را داشته باشد و اگر دوست شما در این موارد مهارت نداشته باشد بی شک در قانع کردن شما در صد موفق شدنش کم خواهد بود.
همین مثال ساده مشخص می کند که مردم در هر شغل و موقعیتی که باشند هر لحظه در حال فروش می باشند .
حال زمانی می رسد که فروش مابین دو فرد اتفاق می افتد که کالایی دراین بین رد و بدل شده و پولی هم مبادله خواهد شد .پس طبیعتا برای تمام مواردی که بیان شد مانند نحوه سخن گفتن ، زمان ارائه پیشنهاد خرید ، نحوه مذاکره و همه و همه به قدرتی علمی و موثر برای به پایان رساندن مذاکره خرید به نحو احسن نیاز می باشد.
در دوران قبل از رشد دیجیتال ،تفکری که نسبت به فروش وجود داشت بسیار متفاوت از امروز بود در آن دوران نظر بر این بود فردی فروشنده موفق می باشد که کالا و یا خدمات خود را به هر نحوی به فرد مقابل بفروشد وفروشنده ای قوی تلقی می شد که در هر شرایطی هر کالایی را به ضرب زور هم که شده بفروشد و این نکته طلایی مد نظر نبود که مشتری در آن لحظه شاید بنا به دلایلی که حتی شاید اجبار و رودربایستی هم در آن دخیل می شد جنس مورد نظر را می خرید ولی مطمئنا این مشتری ، برای بار دوم به هیچ عنوان خریدی از فروشنده مورد بحث نخواهد کرد و مطمئنا کاری انجام خواهد داد که حتی در مسیر فرد فروشنده نیز قرار نگیرد .
اما امروزه فروش و حقیقت فروش کاملا متفاوت شده است و ما بایستی بر اساس نیاز مشتری فروش را انجام دهیم و دراین بین حتما سعی خواهیم کرد منافع هر دو طرف را کاملا مساوی در نطر بگیریم به طوری که رایج است می گوییم کیک روی میز را کاملا منصفانه تقسیم بندی کنیم .
گاهی مشتری نیازی دارد ولی به دنبال خرید جنسی است که در راستای برطرف کردن نیازش نخواهد بود و خود از این موضوع مطلع نمی باشد فروشنده ماهر با طرح سوالات صحیح و بررس دقیق موضوع و با یافتن اطلاعات صحیح در مورد مشکل مشتری ، او را برای خرید محصول صحیح راهنمایی می نماید و باعث اتفاق افتادن فروشی ارزشمند می گردد در این صورت است که مشتری نه تنها برای بار دوم خودش به سراغ همان فروشنده می رود بلکه با معرفی او به دوستان و آشنایانش باعث افزایش مشتری هم میگردد.
پس نتیجه میگیریم فروش یعنی رد و بدل کردن کالایی ملموس یا غیر ملموس برای برطرف کردن نیازی دوجانبه ،ما بین دو فرد یا دو گروه که از این اتفاق ،هر دو طرف تکه ای مساوی از کیک روی میز را به تناسب نیاز خود صاحب شوند.
2 نظر
سلام. مطلب در مورد مشتری مداری واقغا عالی بود و اینکه معرفی دوستان و آشنایان برای همان فروشنده به منزله ایجاد یک برند است در ادامه این مطلب لطفا در مورد برندسازی هم مطلب بذارید.
پاسخ دادنممنون
ممون از نظر شما . چشم حتما
پاسخ دادن